قد ميكشم با عشق حين بچه بازي ها
با اتفاقي در ارم ها و نمازي ها
يك روز مي آيد به دستانت رگ خوابم
تا در هوا پرتم كني چون اكستازي ها
بالا بلند شيك پوش من قدم بردار
تا گم شود در كوچه ها گردن درازي ها
داغ دل هر چه خمار چشم و ابرويي
از تو كمر باريك ميگيرند تازي ها
صد گله سگ در چشمهايت زوزه ميخوانند
و حكم ناحق ميدهند از ترس قاضي ها
اصلن براي توست هر چه انقلاب نرم
اصلن براي توست تقسيم اراضي ها
اصلن براي توست ميجنگند و ميميرند
فاشيست ها و سلطنت خواهان و نازي ها
اصلن براي توست هر چه احتمال و جبر-
مجهول هاي ذهن استاد رياضي ها
در مستي سرخ دو چشمت كشف خواهد شد
هر روز نوعي الكل از تقطير رازي ها
روزي كه برخوردند چشمانم به چشم تو
ناچار برخوردند خط ها در موازي ها
با دوست دارم هات بايد زيست، بايد مرد
فعلي مضارع ساخت ، مستقبل به ماضي ها
بگذار تا اين شهل لا آشوب بل دالد
لكنت بگيرد شاعرت در جمله سازي ها
من باختم ، من سوختم ، خارج شدم از دور
تو سعي كن پيروز باشي توي بازي ها
** ارم و نمازي دو خيابانند در شيراز
علی بهمنی
:: برچسبها:
علی ,
علی بهمنی ,
فیس بوک ,
شاعر ,
,